134
داداشم: خوب بیاد، می کشیمش.
اصن داداشم یه چیز عجیبیه در نوع خودش.
2
ماشاالله این ماه رمضون یه کاری با من کرده که جز وقتایی که خونه نیستم و بیرونم،
کلا از حالت افقی خارج نمیشم.
3
کلا فارغ از آدمای عُنقی که دورم هستن،
کسایی هستن که من واقعن ِواقعن دوستشون دارم و حاضرم براشون جون بدم
یکیش خاله پروین
عاشقشم
همیشه برام وقت میذاره،همیشه حرف برای گفتن داره،مهربونیش تمومی نداره
یادمه وقتی کنکور داشتم و روزای بدی رو داشتم میگذروندم
این خاله م بود که شبا میومد پیشم میخوابید یا هم زمان که من درس میخوندم
اون برای آرامشم قرآن میخوند
همیشه برام دعا میکنه،خودش بچه نداره ولی کلا مامان دوم منه
خیلی حواسش به من و کارام هست
و چیزی که با گفتن ِ خاله پروین یادم میاد سوغاتی هاشه
معمولا سالی چند دفعه رو میره خارج از کشور البته برای زیارت و احیانا سیاحت
و هر بار که برمیگرده کلللی سوغاتی برای من و آجیم و داداشم میاره
در حدی که وقتی کسی ازم می پرسه این بلوزت،شلوارت،صندلت و... چه قشنگه از کجا خریدیش؟
میگم سوغاتیه خاله س
گاهی اوقات که فکر میکنم میگم اگه خاله بچه داشت
بازم اینقدر هوای مارو داشت؟
و اینکه وقتی من دانش آموز راهنمایی بودم خاله م دبیر حرفه و فن همون مدرسه بود
و زنگ تفریحا برام خوراکی می آورد
کلا از خاله هر چی به ما رسیده خوب بوده
فقط حیف که ما نمیتونیم واقعا کاری براش بکنیم
جز اینکه به یادش باشیم و محبتمونو ازش دریغ نکنیم
خاله جونم قربونت.
+خداجون.سفارشی حال خاله مو خوب کن.مرسی.
دنیای آرام من